به ما هم یه سر بزنی بد نیستا به خدا
به ما هم یه سر بزنید بد نیستا به خدا. خدا خیرت بده حالا که اومدی یه نظرم بده...امتحان کنید....
پیام امروز:
بدون عشق در زندگی شادمانی وجود نخواهد داشت،
در میان شادی و عشق به سر برید.
هوراس
ضرب المثل امروز:
فرصت را غنیمت بشمار...
Never refuse a good offer…
نوشته ی امروز:
امتحان کن...
برگها زیر پای عابران سمفونی با شکوهی به راه انداخته اند،
شاید زیبا تر و با شکوه تر از سمفون های شماره دار آن گنگ بی همتا!!
همه چیز و نمی شه دید، اما انکارش اصلا کار درستی نیست..
می دونم که عشق تو قلب همه هست..
تو قلب من، تو قلب تو، آره تو قلب تو!!
باور کن! تو هم می تونی عاشق بشی...
اون وقته که همه چیز قشنگ می شه،
همه چیز تو چشمات تازه رنگ واقعی خودشو پیدا می کنه...
همه چیز معنی می ده.
صدای خش خش برگها روحت رو جلا می ده امتحان کن...
دوست داشتن قشنگه و عاشق شدن قشنگ تر.
تا پاییز بعدی چیزی نمونده!!
( باروون )
سوال امروز:
اگه قرار باشه منبع اصلی ترس هات و نام ببری چه خواهی گفت؟
برای جواب سوال یه چند لحظه ای با روحت تنها باش. جواب این سوال ها می تونه جواب ترس ها و باورها و امید های روحت باشه...
پیشنهاد امروز
تا حالا سری به بانک اهدای اعضا زدید؟ ضرر نداره ها. امتحان کنید
رویا
پیام امروز:
نه از پیروزی مغرور شو و نه از شکست نا امید باش...
آلفوس دوده
ضرب المثل امروز:
هرچه پیش آید خوش آید
Let nature take its course…
شعر امروز:
رویا....
می گریزم من از تنهایی شبانه، از بغض عاشقانه،
از سردی نفرت گریزانم
می گریزم من از تنهایی و جدایی
به تو پناه می آورم ای معبودم
بیشتراز همیشه به من نزدیکی،
گرچه بس فاصله ها بسیار
می گریزم من از وحشت بیداری،
کاش همیشه خواب باشم
تا ابد تا همیشه، وای که رویا چه شیرین است و زیبا ...
( باروون )
سوال امروز:
اگه قرار باشه قرار باشه زمانی را به یاد بیاری که در آن قوی ترین تسکین روحی را داشته ای آن کدام لحظه است؟
برای جواب سوال یه چند لحظه ای با روحت تنها باش. جواب این سوال ها می تونه جواب ترس ها و باورها و امید های روحت باشه...
پیشنهاد امروز
داستان کوتاه The lottery اثر Shirley Jackson رو حتما بخونید. ( این قسمت قفط مخصوص اوناییه که دوست دارن داستان های ادبی انگلیسی رو هم امتحان کنن!! )
ضیافت نور
پیام امروز:
بالا رفتن از تپه های سراشیب در ابتدا نیازبه گام های آهسته دارد.
شکسپیر
ضرب المثل امروز:
بخند تا دنیا به روت بخنده
Brew well, drink well…
شعر امروز:
ضیافت نور
چشمانم بارانی است و دلم چون آسمانی ابری می غرد، فریاد می زند...
نه این یک رویا نیست،
از پشت پنجره ها نمی توان عشق را فریاد زد،
باید به ضیافت نور رفت
آنجا که تمام دل ها بارانی اند و نمی بارند
آنجا که تمام عشاق گرد هم آمده اند و دوستت دارم را فریاد می زنند
پس با آنان یک صدا می شوم
و با تمام وجود فریاد خواهم زد:
" تنها تو را دوست دارم، تا ابد..."
( باروون )
سوال امروز:
اگه قرار باشه کاری بکنی که به نفع روح تمام آدمان کره ی خاکی باشد، چه کار می کنی؟
برای جواب سوال یه چند لحظه ای با روحت تنها باش. جواب این سوال ها می تونه جواب ترس ها و باورها و امید های روحت باشه...
پیشنهاد امروز
داستان کوتاه The most dangerous game اثر Richard Connell رو حتما بخونید. ( این قسمت قفط مخصوص اوناییه که دوست دارن داستان های ادبی انگلیسی رو هم امتحان کنن!! )
احتمالا بشه از چند روز دیگه هر دو هفته یکبار یه بیوگرافی بنویسم. شما دوست دارید راجع به کی، چی بدونید؟؟
تا بعد...
کوچ عاشقانه...
پیام امروز:
آنقدر شکست خوردم تا راه شکست دادن را آموختم.
ناپلئون
ضرب المثل امروز:
باد آورده را باد می برد
Easy come, easy go…
شعر امروز:
کوچ عاشقانه...
مرا رها کرده ای دراین کویرغربت که بوی بارانی نمی دهد،
اینجا انسانم آرزوست
قدسیان آسمان هم از کوی عشق کوچ کردند،
کوچی عاشقانه...
سوال امروز:
اگه قرار باشه خدا لطفی در حقت بکنه، ازش چی می خواهی؟
برای جواب سوال یه چند لحظه ای با روحت تنها باش. جواب این سوال ها می تونه جواب ترس ها و باورها و امید های روحت باشه...
اشک حسرت...
از این به بعد می خوام به جز شعرهام چیزایه دیگه ای که این ور اونور می خونم و به نظرم جالب هستن رو هم بنویسم تا شما هم بخونید بلکه خوشتون بیاد.
پیام امروز:
در دنیا چیزی بالاتر از محبت نمی بینم.
بتهون
ضرب المثل امروز:
زبان سرخ سر سبز می دهد بر باد
The unruly tongue, endangers the whole body..
شعر امروز:
اشک حسرت...
نیاز من، تو رفتی و من باز هم در خلوت خویش گریستم
و باز هم در گریستن های شبانه، فریاد را در گلویم کشتم.
من باز هم تنها شدم، تنها چون گذشته و تنها چون همیشه...
من در آغاز راه با تو بودن بودم و به پایان راه بی تو بودن رسیدم
هر آغازی را پایانی است و کاش من آغازی نداشتم وبه این پایان بی پایان نمی رسیدم
آرزوهام با رفتن تو مردند و غم هایم جانی تازه گرفتند
و لبخندم چون همیشه به اشک پیوست
اشک حسرت
حسرت بار دیگر در کنارت بودن....
به کدامین گناه؟
به کدامین گناه؟
به کدامین گناه نکرده محکوم به گریستن شده ام؟
کاش می توانستم چشمانم را باز کنم، بدون ترس،
بدون ترس از مجازات های بعدی که گریستن از تمام ناتمامشان دهشتناک تر است.
نمی خواهم بگریم
پس چشمانم را می بندم تا شاید مانع ازسرریز شدن اشکهایم شوم
به کدامین گناه محکوم شده ام که دلم باید بشکند؟
گویی دل من پنجره ی خانه ی متروکی است که هر رهگذری هوس شکستن آن را دارد.
به کدامین گناه محکوم به تنهایی وتنها ماندن شده ام؟
به کدامین گناه محکوم به بی پناهی شده ام؟
چرا نباید در این دنیای پهناور کسی و جایی پناه من باشد؟
من مامنی از صلح و دوستی می خواهم اما تنها سرپناهم کینه و دشمنی است و فریاد...
به کدامین گناه محکوم به زندگی در این جهنم سوزان شده ام؟
تنهای تنها تمامشان را فقط به یک امید تحمل خواهم کرد...
به امید رهایی
می دانم رهایی نزدیک است
خداوندا شکرت که هنوز امید در دلم زنده است
پس تا آنروز منتظر خواهم ماند
منتظر و امیدوار...... 
سلام
سلام
بالاخره من هم عضو شدم. خیلی وقت بود که تصمیم داشتم یه وبلاگ درست کنم اما نمی شد. تا امروز...
برای وبلاگم خیلی فکرا دارم .
فعلا شعرهامو می خوام بنویسم.