شوریده

هرچی که بشه

شوریده

هرچی که بشه

عیدتون مبارک

 

 

                

  عیدتون مبارک

 

  چند ساعت دیگه امسالم تموم می شه و همه چیز نو می شه...

  همه ی ما خونه تکونی کردیم...

  لباس نو خریدیم...

  اما خوش به حال کسی که تونسته قلبش و کامل خونه تکونی کنه و نفرت و کینه و خیلی چیزای بد دیگه رو از تو قلب   پاکش بیرون کنه....

  خوش به حال کسی که تونسته به تن رفتارش لباس نو بپوشونه....

  وای ی ی ی ی ی

  خدایا شکرت که به من اجازه دادی روزی نو را ببینم....

عید همه اتون مبارک...

با آرزوی یه عمر طولانی و یه عالمه شادی و خوشحالی برای همه

موقع سال تحویل منم دعا کنید

 

                                                                            تا بعد

 

کوچه های بن بست

  آخرکوچه های بن بست چیه؟ اگه گفتی؟

   یه خونه!؟!؟ یه دیوار!؟!؟

   آخر کوچه ی ما یه خونه هستش که توش یه دختر تنها زندگی می کنه که می گه یه دنیا خوشحاله از اینکه تنها نیست و تو   رو داره...

 آخر کوچه ی شما چی؟

 

 

                                                                          تا بعد

اون روزااااا

 

          اون روزا

  نمی دونم امروز چندمین روزیه که دلم حسابی گرفته،

  کنار پنجره ی اتاقم می شینم و به دور دورا زل می زنم....

  روزایی که یادم نیست کی بود اما می دونم خیلی ازشون گذشته...

  آره خیلی از اون روزایی که می گفتی دیوونه ام شدی گذشته

  از اون روزایی که تو رو نداشتم و یه عالمه دوستت داشتم...

  روزای قشنگ بود یادته؟

  اما حالا چی؟!

  هیچی جز یه مشت خاطره ی غبار گرفته....

  می خوام تا ابد تنها باشم...

  کوچه ی ما آخرش بن بسته

 

                                                                                            تا بعد

 

ببخشید

خیلی جالبه که یه نفر بیاد تو زندگیتو در مورد همه چیزت نظر بده

به من گفتن قالب قبلی اصلا قشنگ نیست و مثل همیشه اصلا مهم نیست که من چی می خوام مهم اینه که

 می گن قشنگ نیست و من باید گوش می کردم

ببخشد اینجا خیلی سادس دارم دنبال یه قالب خوب می گردم.. یه قالبی که جای تمام دلتنگی های من باشه....

ببینم تو جایی و سراغ نداری ؟!؟!

          

 

                                                                      تا بعد

How do I love thee? Let me count the ways.
I love thee to the depth and breadth and height
My soul can reach, when feeling out of sight
For the ends of Being and ideal Grace.

I love thee to the level of every day's
most quiet need, by sun and candlelight.
I love thee freely, as men strive for Right;
I love thee purely, as they turn from Praise.

I love thee with the passion put to use
In my old grieves, and with my childhood's faith.
I love thee with a love I seemed to lose
With my lost saints,--I love thee with the breath,
Smiles, tears, of all my life!--and, if God choose,
I shall but love thee better after death

 

 

صبح کله ی سحر اومدی آپ کنی که چی بشه؟!؟!؟

مگه تو خواب نداری دختر؟!؟

دیگه رسما دیوونه شدی آآآآ.... هوای کار خودتو داشته باش....... از ما گفتن بود

تا بعد

مروز هوا بارونی بود... یعنی راستش دلم می خواست بارون می بارید. مامان می گه وقتی هوا بارونیه دلش می گیره...راستی چرا وقتی دل آدما می گیره بارون نمی آد؟!!

بابا دیگه دوستم نداره، یعنی داره اما نه مثل اون موقع ها....دیگه باورم نداره، یعنی داره اما نه مثل اون موقع ها....

ای بابا چقدر دلم گرفته.....امسال هم داره تموم می شه مثل پارسال، مثل بیست سالی که هی تموم شد و دوباره شروع شد. چه مسخره... یا تموم شو و دیگه شروع نشو، یا اصلا تموم نشو..

خدایا واقعا تو از دل آدما خبر داری؟ پس چرا.... چرا همه چیزو درست نمی کنی؟ یعنی واقعا همه چیز داره درست پیش میره؟

بینم اصلا من کیم؟ کجام؟ دارم کجا می رم؟ نکنه یه دفعه خسته بشم؟! نکنه یه دفعه جا بزنم...

وای خدا من.....دل شیدا کوچولوت گرفته حسابی ، .....خیلی دلش تنگ شده.. خیلی پریشونه....واقعا گیج شده ... به قول خودش اصلا همچین حالم بدهههههههههههه که نگو....

پس چرا کمکش نمی کنی؟

the words

I'm going to try to speak the words
that my heart wants you to know
I want you to see what you mean to me
and why I love you so.
Nobody else can know my thoughts
and touch my soul like you can
No one can melt my heart like you do
simply by holding my hand.
With a loving glance or a tender kiss
you make my cares disappear
Warm thoughts of you surround me
and always keep you near.
I need nothing more from you than this-
to know that you'll always be mine
And the promise of your love in my life-
until the end of time

 

وای خدای من چقد قشنگهههههههههه

نظر تو چه

زمزمه های دل تنگم....

وای خدایا چرا شیدای تو اینقدر بد شده؟ چرا هرچی بیشتر باهاش کنار می آن بدتر می کنه؟ مگر غیر از این بود که شیدا دلش نمی خواست دل کسی و بشکنه، حتی دشمنش رو...پس چرا این همه داره اذیت می کنه؟

مگه گناه بقیه چیه که این همه دلشونو می رنجونی؟

شیدا مگه خودت همیشه نمی گفتی آدم همه چیزو می تونه جبران کنه جز درد دلی که شکست؟!!
پس چت شده؟

از خر شیطون پیاده شو. رک و راست بگو چی می خوای.... بگو قدر یه دنیا دوستش داری....

بهش بگو چی اذیتت می کنه. بهش بگو اینجوری دلت می گیره. بگو اینجوری فکر می کنی هیچ ارزش نداری و دست و پا تو بسته می بینی و فکر می کنی تو زندونی.

اینجوری نمی شه تو داری همه رو دیوونه می کنی. یه ر وز چشمت و باز می کنی می بینی تنهای تنهایی، کسی دور و برت نیستااااا.اونوقته که تا عمر داری حسرت می خوری.....

یه کاری بکن

یه کاری بکن

 

وقتی چیزی تو رو اذیت می کنه، وظیفه ی تو اینه که اینقدر در مقابلش عکس العمل مثبت نشون بدی تا بتونی حلش کنی . کاملا روشن که یا باید از اون اجتناب کنی و یا بر اون مشرف بشی.  رنج و ناراحتی را که شما احساس می کنید تلاشی درونی است برای اینکه شما رو بیدار کنه. و این درست زمانیست که شما باید خودتون باشید و هر آنچه از دستتان بر می آید ، انجام دهید. پس بهترین کار ممکن را انجام دهید. اگر باید خودتان را عوض کنید پس حتما این کار رو بکنید. اما اگه می بینید نمی شه حداقل به سمتی قدم بردارید که بتونید خودتون رو از افکار منفی دور نگه دارید.

اگر باد برای حل مشکلی وقت قابل توجهی صرف کنید، هرگز این کار رو متوقف نکنید.

نگذارید که احساسات بد، شما رو ناراحت کنن. پس افکار منفی را به سمت افکار مثبت سوق دهید.

پس یه کاری بکنید و به جای اینکه یک قربانی ضعیف باشید کاری کنید تا نیرویی قدرتمند برای مقابله با مشکلات باشید.

مطمئنا خیلی زود می فهمید که اینجوری خیلی بهتره....

 

                                             

                                                                  مقاله ای از Ralph Marston بر گرفته ازwww.greatay.com

 

 

 موفق باشید و هیچ وقت اجازه ندید که امواج منفی به ذهنتون راه پیدا کنه...

 

 

                                                                   تا بعد

عمرو دیاب

amr1

 

 

تولد عمرو دیاب( عمروعبدالباسط عبدالعزیز دیاب) در سال 1961 در شهر پورت سید کشور مصر تولد استعدادی درخشان در خوانندگی بود. پدرش نقش مهمی در روشن کردن جرقه ی استعداد وی داشت. عمرو در سن شش سالگی برای اولین بار آواز ش را در جشنواره ی 23 جولای در شهر پورت سید خواند و با گیتار اهدایی فرماندار شهرشان برای اجرای زیبایش غافلگیر شد.

حضور حرفه ای او در سال 1983 و با ارائه ی آلبوم "Ya Taree' بود که بسیار موفق بود ونیز با استقبال گسترده ی مخاطبین مواجه شد. آلبوم های دیگر  او از قرار زیر اند:

"Ghanny Men Albak" (1984), "Hala Hala" (1986), "Khalseen" (1987),

"Mayyal" (1988), "Shawa'na" (1989) and "Matkhafesh" (1990). Habibi" (1991), "Ayyamna" (1992) and "Ya Omrena" (1993)

در سال های 1992 و 1994 وی در دو فیلم با عنوان Ice Cream Fe Glim" "  و

 "Dehk Wele'b Wegad Wehob"حضور داشت که به عنوان فیلم های منتخب جشنواره ی فیلم مصر انتخاب شدند.

 وی به کار خویش ادامه داد و آلبوم های  Weylomony" (1994).و Rag'een" (1995) وآلبوم "Nour El Ein" album (1996) که نه تنها در آسیای میانه شهرت زیادی پیدا کرد، بلکه در کل دنیا شناخته شده بود و نیز آلبوم "Awedony" (1998). را منتشر کرد.

بعد از ارائه ی آلبوم "Amarain" در سال 1999 آلبوم های دیگر او با نام های "Tamally Ma'ak" , "AKtar Wahed" and "Allem Alby", ارائه شد و در تابستان 2004 با "Leily Nehary" معرکه ای در دنیای هنر به وجود آورد. "Kammel Kalamak" نام آلبوم سال 2005 اوست.

حاصل ازدواج او 3 دختر و یک پسر است و طبق گفته هایش در زندگی خصوصی همانند زندگی هنری اش بسیار موفق بوده.