پرواز زیبا
وه چه آرامشی !!
سکوت سرد و سنگین اتاقم، گرمای طاقت فرسای تابستون رو خیلی برام آسون کرده..
اشکهای قلب یخی ام، گونه های سرخ و داغ سیلی خورده ام رو آروم می کنن
و من به آبی آسمان فکر می کنم، به رهایی..!
و چه زیباست برای ما، این پرواز... این رهایی...!!
سلام
خیلی قشنگ نوشتی.رهایی از بند خوبه. ولی از دوست داشتن نه
آپ نکردم معظرت .اخه خیلی کلاس دارم این چند روزه.
امتحانا هم داره کم کم شروع میشه
موفق باشی
کسی هم اذیتت کرد بگو. سه سوت خلاص!!!!!
سلام شیدا جان
بخدا تنبل نشدم ولی تو فرجه امتحاناتم بدجوری هم درس دارم بخدا وقت نمی کنم
مرسی که سر میزنی
شاد باشی
سلام. راس گفتی. چه زیباس این رهایی. ولی خداییش هوا خیلی گرمه.خوش بگذره
چند یاد چمن و حسرت پرواز کنم
بشکنم این قفس و بال و پری باز کنم
بس بهار آمد و پروانه و گل مصت شدند
من هنوز آرزوی فرصت پرواز کنم
خار حسرت زندم زخمه به تار دل ریش
چون هوای گل و مرغان هم آواز کنم
بلبلم ، نیک چو گل عهد ببندد با زاغ
من دگر با جه دلی تب به سخن باز کنم
سرم ای ماه به دامان نوازش بگذار
تا در اغوش تو سوز غزلی ساز کنم
به نوایم برسان زان لب شیرین که چو نی
شکوه های شب هجران تو آغاز کنم
با دم عیسوی ام گر بنوازی چون نای
از دل مرده بر آرم دم و اعجاز کنم
بوسه میخواستم از آن مه و خوش میخندید
که نیازت بدهم آخر ، اگر ناز کنم