شوریده

هرچی که بشه

شوریده

هرچی که بشه

من می توانم

 

  من می توانم

 

 من می توانم خیابان های شهر بی اعتمادی را با تمام احساسات زنانه ام سنگفرش کنم

 می توانم شبنم زلال چشمان غمگینم را ، همچو باران بر سر شهر غبار گرفته ی کینه بپاچانم

 می توانم خورشید را به نظاره گر ماه بنشانم

 می توانم فردا را به مهمانی امروز بیاورم

 می توانم آنان را با انسانیت و اینان را با عشق آشنا سازم

 می توانم شکوه های دلم را تا ابد نهان سازم و دم نزنم

 من می توان به استقبال بهاری نو بشتابم

 من می توانم، چون هستم...

 من دختری هستم که در دیار محنت، به دنیای محبت چشم دوخته ام

 و چیزی جز عشق نمی خواهم

 این عشق را خواهم جست

 من می توانم و تو دگر نگران دخترک رها شده در دست نا مهربان باد نباش

 که جز غمت، هیچ دردی، دردمندش نمی سازد

 پس اشک هایت را بزدای ای مهربانم، چرا که،

 من می توانم

 من می توانم........

نظرات 3 + ارسال نظر
هدیه چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.thinkandheart.blogsky.com/

دلم همراه شمع نیمه جان میسوخت
غمی در سینه ام فریاد بر میداشت
طنین آتشینش در دلم میریخت
هزاران نیش سوزن در تنم میکاشت
شب بی ماه در گل دست و پا میزد
زمین و آسمان در خواب راحت بود
دلم در سینه چون طبل تهی می کوفت
هم آواز دل بی تاب ساعت بود
بسوی گنجه چوبین خود رفتم
که بی او پر کنم جام شرابم را
تنم از خواب خوش بیزار و دل بیدار
به ساغر ریختم داروئی خوابم را
لبم را با شراب تلخ آلودم
دلم خندید و چشمم روشنائی یافت
سلام عزیزم منم up کردم منتظر نظر قشنگت هستم

از تبار درد چهارشنبه 30 فروردین 1385 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.tandis-tanhaee.blogsky.com

سلام حال شما ؟
مطالبتون حرف ندارن
به منم یه سری بزن

مرجان پنج‌شنبه 31 فروردین 1385 ساعت 02:55 ب.ظ http://shaghayeghe-vahshi.blogsky.com

سلام
من وبلاگمو آپدیت کردم . دوست دارم ببینید و برام نظر بدید

بای بای

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد