شوریده

هرچی که بشه

شوریده

هرچی که بشه

قربت چشمانت

 

 قربت چشمانت

 

نگاهت، راز قلبم را نمی خواند چرا؟

صدایت، دوستت دارم را نمی خواند چرا؟

 

سرنوشت با من چه ها کرد تا کنون؟

دردهایم را فزون کرد تا کنون

 

درد هجرت را کشیدم تا به حال

وه ! چه سوزان است، هجر عشقت، بی همال

 

دیرگاهیست، قربت چشمانت

کرد ویران روزگارم، در فراغت

 

یاد عشقت از سرم بیرون کند

درد عشقت از تنم بیرون کند

 

یا که شاید آید آن روز دگر

تا که بیرون آورد، عشقم ز سر

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد